سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/11/23
1:20 عصر

سوت پایان نیکی

بدست مستند ساز شیعه ایرانی در دسته ثائر، نقد، سوت پایان، نیکی کریمی


مادری که با پسری جوان همباشی دارد به بهانه واهی به بیرون از منزل میرود ودختر جوانش را تنها با پسر رها می کند و پسر کف عنان می بازد و آنچه که مدتها در خلوت مادر داشته به یکباره برای دختر سوغات شوم می آورد و در این میان ، مادر وارد خانه می شود و بهت زده فرزندش را در آغوش پسر می یابد و از شدت حسادت و حرص به پسر حمله می برد وبالطبع با مقاومت و دفع حمله پسر مواجه می شود؛ دختر که آبروی خود را در پیش مادر از دست داده سراسیمه مسلح به کارد آشپزخانه به پسر حمله می کند و او را می کشد و تا غروب مادر ودختر بهت زده به دستمایه کار خود نظاره گر می شوند

 

مادر که خود را بانی این فساد می داند خود را به عنوان قاتل معرفی می کند و دادگاه به قصاص نفس قاتل قرار صادر می کند و دختر بدنبال رضایت صاحبان دم به هزار راه خاکی و آسفالت میانبر می زند تا شاید بتواند مادر را از عقوبت جنایت مشارکتی خود رها نماید

از نظافت تا بازیگری و از فروش کلیه تا دیگر اجزای خود به صاحبان هوس های سرگردان می کوشد تا پول جنایت را فراهم آورد

وی در سکانس آخر فیلم سامان خود کشی می کند که با اصلاحیه پخش به بازی فراخوانده می شود و سامان که جزء مافیای پر کار سینماست و سرش به هر کاری ، سفارشی بند است همسرش را مامور اصلاح فیلم می نماید نیکی کریمی در نقش همسر سامان در جستجوی دختر برای گرفتن آخرین نمای فیلم است که وی باید از خودکشی جلوگیری نماید و همین خود باعث می شود که وی نا خواسته وارد ماجرای دختر شود و هزار کس را واسطه تخفیف و عفو خانواده مقتول می کند که هر بار تیرش به سنگ می خورد و نالان در پی فروش خانه و ماشین و... می افتد که با زحمت خمس دیه را می تواند تهیه کند و در آخر خانواده مقتول که از ظاهر مذهبی برخوردارند بعد از وقت اذان صبح روز 25 مادر را به عنوان قاتل را به بالای چوبه دار می برند و فیلم تمام می شود

سکانس آخر فیلم درون فیلم، قصه کل فیلم است که کارگردان می کوشد خودکشی را به خاطر مصلحت پخش از چشم همگان حذف کند

نیکی کریمی در کل فیلم می کوشد با نشان دادن صحنه های خارجی همراه با ترافیک و شلوغی و بی نظمی جامعه دینی را جامعه ای خسته معرفی کند جامعه ای با راههای باریک و بن بست و خراب و گاهی تاریک و اگر وقتی، ظاهری شاد مانند نیمه شعبان پیدا می کند آن را باعث ظلم به دختر به ظاهر مظلوم اما دروغگو به مخاطب معرفی می کند که همان شادی در سیاهی بخت دختر گم می شود

جامعه ای که سحرش با صدای انکرالاصوات کسی که می خواهد وقت صلات صبح را اعلام کند نمازی که بغض مخاطب را برای نفرت از شنیدن این بانگ به همراه دارد بانگ اذانی که موید وقت به دار کشیدن قاتل است و میوه اش نفرت از این حکم الهی قصاص.

نیکی کریمی در کل فیلم می کوشد مدافع شیطان باشد و با نگاه زنانه از پسر انتقام بگیرد و اورا باعث جنایتی بس بزرگ معرفی نماید که مادر را به بالای چوبه دار راهی کرده است ولی زنهار که همین مادر هوس باز بوده که با پسری همباشی داشته و با چراغ سبز خود دخترش قربانی جنایتی می شود که هر سه به مکافات آن دچار می شوند

کارگردان با صرافتی خاص در کل فیلم می کوشد با القای فضای احساسی حکم مترقی قصاص را مورد هجوم قراردهد هجومی که نا جوانمردانه در دنباله سینمای الحادی در خارج مرزهای ایران نیز جاری وساری است حال اینکه کل داستان ، داستان جنایت و مکافات است، جنایت مادری فاسد که دخترش را به درد خود دچار کرده و از دیگر سو پسر جوانی را سوار بر پرنده هوس خود می کند که البته خانم کریمی با نگاهی مغرضانه و یا سفارشی خاص، به اعتراف در بیانیه های در آمده از زبان کارگردان داخل فیلم باید هر کاری انجام دهد تا شاید بتواند ماوایی بیاید و با حمله به حکم الهی قصاص صداقت زبان هنر را به تلخی زهر دیونیزیوسی شهوت فرش قرمز جشنواره های آن سوی مرز ترجیح داده آن هم برای خرید 70 متر که هیچ تضمینی برای آرمیدن در زیر سقفش وجود ندارد

نیکی کریمی اعتقاد خود را با زبان سینمائی خود بیان می کند ، بیانی که می کوشد تا جامعه را وادار به فرار از حدود الهی دعوت کند اما سرکار خانم کارگردان! آیا می توان از مجازات الهی در قیامت هم گریخت؟

یا آنجا هم می توان دست به دامان چند هم کسوت برای شفاعت در دادگاهی که قاضی همان شاهد است و همان شاکی!

 من از خدای خود عذر تقصیر و عفو خواستارم چرا که روزی که حضرت امام خمینی فرمان قتل سلمان رشدی را صادر کرد و اگر می شد آن ملعون را به سزای توهین به ساحت پیامبر اعظم (ص) برسد دیگر این فتنه به فیلم های کمپانی شیطان (هالیوود) در اهانت به ساحت ملائک مقرب پروردگار تبدیل نمی شد و بی شرمانه همان خط در ظاهری دلسوزانه در درون حکومت اسلامی هجمه ایی را بر اعتقادات این مردم از سوی سجده گزاران غرب دنبال نمی شد .وهوالجبار

لینک یادداشت در خبرگزاری فارس

لینک یادداشت در عماریون